مرگ نازلی

 نازلی! بهارخنده زد و ارغوان شکفت
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار!
با مرگ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار...
نازلی سخن نگفت،
سر افراز
دندان خشم بر جگر خسته بست رفت
***
 نازلی ! سخن بگو!
مرغ سکوت، جوجه مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشسته ست!
 
نازلی سخن نگفت
چو خورشید
از تیرگی بر آمد و در خون نشست و رفت
***
نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود:
یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود:
گل داد و
مژده داد: زمستان شکست!
و
رفت...

دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

امروز نمایشگاه کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد آناگاوالدا رو خریدم 


انتشارات قطره - ترجمه الهام دارچینیان


نمایشگاه کتاب

امروز رفتم نمایشگاه کتاب متاسفانه دیر رفتم بخش بین الملل ساعت ۶ تعطیل کرد! مجبورم دوباره برم ُ امروز فقط فهرست گرفتم ، احتمالا دفعه بعد برم دن کیشوت رو بگیرم و چند تا کتاب زبان اصلی .